انرژي نوع دوم؛ نياز به تعريف و تمجيد و ستايش را صحبت كنيم، ......ما ميتوانيم قطع كنيم كه ميكنيم، يعني تا يك جايي اين را قطع ميكنيم. ......«يعني ما نياز نداريم كه بيايند از ما تعريف كنند، ستايش كنند،» ... اين هم باز يك مقداري ميتواند ما را بينياز كند، بينياز از خودستايي، بينياز از ... يكسري از چيزهايي كه نمود عملي ندارد. نميتوانيد بياييد بگوييد :
«خانمها، آقايان من نياز به خودستايي ندارم»
«چون خودش ضد خودش است، يعني خودش ميشود ضد خودش. »
خلاصه كلام اگر كه همه اينها من حيثالمجموع، اين هم يك لِولي در نظر بگيريم، اين ميشود حد بينيازي افراد متعالي يا غيرمتعالي. ......
ديگر تا اينجا ميتوانند پيش بيايند، ديگر از اين بالاتر ... .
«خانمها، آقايان من نياز به خودستايي ندارم»
«چون خودش ضد خودش است، يعني خودش ميشود ضد خودش. »
خلاصه كلام اگر كه همه اينها من حيثالمجموع، اين هم يك لِولي در نظر بگيريم، اين ميشود حد بينيازي افراد متعالي يا غيرمتعالي. ......
ديگر تا اينجا ميتوانند پيش بيايند، ديگر از اين بالاتر ... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر