۱۳۹۳ بهمن ۱۲, یکشنبه

جزوه ترم دوم مربیان صفحه 50

تعریف انسان سالم بر اساس شعور عشق
انساني نيست كه عاشق نشود، محال ممكن است مگر اينكه مشكل عقلاني داشته باشد، يعني از نظر عقلاني عقب باشد كه اين تجربه را نداشته باشد، عشق پايه اش قضيه عقل است، اين همه آدم تجربه عشق را دارند، اما چند تا ليلي و مجنون داريم، اين پله ها قطعاً هست، تعقل غريزي را يك كسي هم كه عقب مانده است هم اين را دارد، بطور غريزي اين را تا يك حدودي دارد ولي از اينجا به بعد در واقع پله آخر است كه انسان ميخواهد خودش را بكشد بالا، پله بالائي است كه در رسالت ماست كه خودمان را به آن برسانيم، لذا اگر تعريفي قرار باشد از انسان سالم داشته باشيم، انسان سالم انساني است كه ذوق و شوق، وجد و سرور، ايثار و فداكاري و .... قابليت حيرت كردن داشته باشد.
مثلاً شما حسابش را بكنيد موجودي كه قابليت حيرت كردن نداشته باشد چي ميشود، قابليت كمال هم پيدا نميكند، لذا بحث درك و فهم پله هاي بالائي است كه مشكل راه ما شده، دنبال نكردند، به ما هم نگفتند دنبال كنيد، فقط به ما گفتند،نهايتش عقل، البته گفتيم بدون عقل هيچ چيزي وجود ندارد، لازم است ولي كافي نيست، در نهايت ما با عقل، تنها ميشويم يك روبوت، ميشويم يك آدم ماشيني، اما چيزي كه به ما معنا قرار بوده بدهد چيه، عشق است كه دنبال ما بودند، به اين علت دنبال ما بودند كه ما حرف جديدي براي هستي داريم و قرار است حرف جديدي بزنيم، خوب در اين مورد پس انسان سالم انساني است كه قابليت ذوق، شوق، وجد، سرور، حيرت و تعجب و همه اين چيزها را داشته باشد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر