۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبه

جزوات و سوگند نامه را چه کنیم؟

چند روز پیش مطلبی در فیسبوک دیدم که یکی از اهالی حلقه در باب سوزاندن کتاب ها و جزوه های فرادرمانی توسط بعضی معترضان به این مکتب یا فرقه نوشته بود، نمیدانم این اتفاق افتاده یا نه، اما بر فرض اینکه این موضوع صحت داشته باشد، ایشان مدعی بودند که معترضان قرآن را سوزانده اند چرا که در کتاب ها و جزوات آقای طاهری بارها آیات قرآن آورده شده است.
اول از همه بگویم که آقای طاهری با هوشمندی بسیار خاصی به نحوی چیدمان در گفتار و مطالب داشته اند که از همان ابتدا تمام ایراداتی را که ممکن است کسی به این سیستم وارد کنند را وارونه پاسخ داده است ، برای مثال ایشان گفته ما از موکل استفاده نمی کنیم و اصلا با آن مخالفیم و در ادامه به برخی آیات قرآن هم اشاره کرده اند که محکم کاری کرده باشند در حالیکه هر کسی اندکی فکر کند و برخی مشاهدات و تجربه هاو گفتارها را کنار هم قرار بدهد می بیند که هوشمندی آقای طاهری نه تنها الهی نبوده بلکه تماما حلقه های آن با موکل کار می کند.
برای اینکه فردا کسی کتاب های ایشان را بیرون نیندازد از آیات قرآن در آن به وفور استفاده ابزاری کرده است، درست همانند طلسم نویس ها که از آیات و اسماء الله در طلسم های خود استفده می کنند و هر کسی می بیند اول فکر می کند که دعاست و نه طلسم و آنرا از خود جدا نمی سازد و حتی بدان معتقد می شود.
بهرحال هوشمندی آقای طاهری گاهی برای بنده بسیار جالب بوده و تحسین شان می کنم که چقدر خوب ایمان ضعیف و دست و پا شکسته ما را مورد امتحان قرار داده اند. می گویند وقتی می خواهید چیزی را مخفی کنید آنرا در دید قرار دهید، ایشان هم همین کار را کرده اند، از دجال گفتند اما وقتی خوب نگاه می کنیم در عرفان حلقه جای پای دجال به خوبی نمایان است، از رحمانیت گفته اند اما موکل های جنگجو به قصد نابودی سایر موکلین اسیر و دربند افراد با ارتباطهای تشعشع دفاعی  گسیل می شوند، از باز کردن گره ها می گوید ولی با حلقه مثبت یک، خود موکلی را مامور می کند تا گره بر کار کسی بزند تا گره شما باز شود.
دوستانی که در حلقه ها هستید، بدانید که استفاده از حلقه ها شرک محسوب می شود، چون استفاده کردن از غیر خداست و دخل و تصرف در اختیار دیگران محسوب می شود و خدا هرگز مشرکان را نمی بخشد.
اما با جزوات و پایان نامه ها و کتب حلقه چه کنیم؟
در پایان نامه ها نام خدا را جدا کنید، نام و امضای خود را در بیاورید و پایان نامه ها را پاره کنید و اگر مقدور است در آب روان بریزید، برای کتب و جزوه هایی که امکان جدا کردن آیات قرآن بدلیل فراوانی استفاده وجود ندارد، پیشنهاد می کنم تمامشان را در نایلونی قرار داده و کنار سطل های زباله بگذارید تا کسانی که کاغذها را برای بازیافت جمع می کنند آنها را ببرند و به استفاده مناسب برسانند و یا اگر کاغذ خرد کن دارید آنها را درون آن قرار دهید و بعد یا دور بریزید یا به کاغذ جمع کن ها بدهید و حدالمقدور آتش نزنید، بهرحال احترام به قرآن و اسما الهی واجب است.
خواهش می کنم بجای کتابها و جزوات حلقه، هر روز قرآن بخوانید، هر قدر که برایتان مقدور هست، بعد از مدتی خودتان بخوبی تناقضات مباحث حلقه و قرآن را می بینید و انشالله نور حق به زندگی شما بیش از پیش وارد خواهد شد.

۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

هوشمندی چیست؟

اولین مطلب را از پایه ای ترین مبحث عرفان حلقه آغاز می کنم که همان بحث هوشمندی است. آیا همه کار توسط هوشمندی انجام میگیرد و حقیقتا ما هیچ کاره ایم؟
آقای طاهری در ترم یک عنوان می کنند که ما مستقیم از خداوند طلب می کنیم و خداوند همیشه از طریق کارگزارانش که در شبکه مثبت که همان هوشمندی مثبت یا الهی باشد پاسخ طلب های خیر و مثبت ما را میدهد. ایشان در کلاس فراپزشکی عنوان می کنند که فرادرمانی، اسکن عام است و ذهن اشتراکی، اسکن خاص، سوال اینجاست که این اسکن توسط چه کسی انجام می پذیرد؟ ایشان همچنان در همان فراپزشکی مطرح می کنند که یک سلول حاوی تمام اطلاعات است، برای ریکاور و بازسازی تا تمام اطلاعات هستی و باز هم عنوان می کنند ما در ذهن اشتراکی برای درمان فرد بایستی به اطلاعات سلول "نفوذ" کنیم! دقت بفرمائید، "ما" باید "نفوذ" کنیم و به عبارتی این را تعریف علمی هوشمندی می نامند. باز در همان دوره ی فراپزشکی ساختار پیچیده ی وجود انسان را با شکلی بسیار گیج کننده و جالب به نمایش می گذارند و مختصری در این باب توضیح می دهند که به شخصه لذت برده ام.
آنچه بنده متوجه شدم اینست که آقای طاهری بر اساس همان اشتیاق که در ترم یک مطرح می کنند توانسته اند به ساختار و دسترسی ها، سنسورها و سوئیچ های وجود انسان دست پیدا کنند، نه فقط جسم بلکه در حوزه های ذهن و روان هم همینطور، به گونه ای که ایشان در فراپزشکی این مضمون را عنوان میدارند که ساختار حلقه ها تماما سوئیچینگ است، مثلا کسی که آینده را می بیند، "ما" با خاموش کردن سوئیچ مربوط (اتصال قطع ارتباط از شبکه ی منفی) جلوی این قضیه را میگیریم.
جمع بندی: فرادرمانی (اسکن عام)، استارت تمام سوئیچ های مد نظر آقای طاهری در حوزه ی "عرفان کیهانی" است که توسط خود ایشان صورت می گیرد، سپس ایشان ترم به ترم سوئیچ های هر مبحث را جداگانه روشن یا خاموش می کنند، با تفویض حلقه ها، امکان روشن خاموش کردن سوئیچ ها به افراد هم داده می شود (مانند همان فرمول های ذهنی که در کتاب موجودات غیرارگانیک مطرح کرده اند و یک استاد می تواند این فرمول ها را به شاگرد خود تفویض نماید و شاگرد صرفا با ذکر یک کلمه (ورد) آنرا جاری سازد، با این تفاوت که این امر در به قول ایشان فاز مثبت و صرفا در جهت خیر استفاده می شود، اما به نظرم ساختار همان است)، همانگونه که خود ایشان در فراپزشکی گفته اند، حفاظها هم سوئیچ هایی دارند که به همین روش فعال می شوند، بارها نیز گفته اند که حفاظها همیشه وجود داشته است فقط ما آنرا فعال می کنیم، بعبارتی بنظرم مانند سپرهایی است که هر فرد بدون آنکه بداند از بدو تولد داراست اما از آن بی خبر است و ایشان آنرا برایمان فعال می سازد و سپر را به دستمان میدهد و می گوید تا زمانی که در حال ماموریت هستیم، حفاظ ها فعال هستند (سپرها را بالا گرفته و محافظت می شویم).
باز در فراپزشکی عنوان می کنند که ما هیچ کاره ایم، چرخه ای را می کشند که از ذهن من به هوشمندی جزء، هوشمندی جز به کل و ... ارتباطهایی را نشان میدهد که ظاهرا باز ما کاره ای نیستیم.
حال سوال اینست:
- آیا در شبکه منفی و عرفان قدرت، خود فرد کار انجام میدهد؟ یا در آنجا نیز کارگزارانی هستند که نظر و خواست فرد را انجام میدهند؟ آیا می توانند بگویند ما هیچ کاره ایم و خود شبکه منفی همه کاره است و ما نقشی نداریم؟
- آیا اساس و پایه ی عرفان حلقه بر اساس "نفوذ" به حوزه های ذهن، روان و جسم بنا نشده است؟
- آیا در سوگندنامه ترم یک که همه کارها به هوشمندی مثبت نسبت داده شده، صحیح است و آیا ما دانسته یا ندانسته دخالت نکرده ایم؟ نفوذ نکرده ایم؟ آیا اجازه نفوذ را با امضای سوگندنامه به آقای طاهری یا شخص دیگری داده ایم؟ آیا این خود قدرت به حساب نمی آید؟ کاری که ما می توانیم انجام دهیم اما دیگری نمی تواند، معنایش قدرت نیست؟
آیا در ترم یک که حلقه ی درمانی یا به قول آقای طاهری حبل الله شامل من، تو و هوشمندی است، به صورت تو، من و کارگزاران (مثبت) نیست؟ آیا نمی تواند هوشمندی نام دیگر آقای طاهری باشد؟ بنظرم ایشان راهی برای خیر رساندن پیدا کرده و صد در صد قصد خیر رساندن و کمک داشته اند، برای همین از نام هوشمندی استفاده کرده اند تا دیگران اجازه کمک رساندن به ایشان بدهند، اما آیا نیت خیر و ثواب کافی است؟
- حال آیا هوشمندی همان جبرئیل است و جبرئیل همان روح القدس است؟ تا آنجا که می دانم و تحقیق کرده ام این سه کاملا با هم متفاوت هستند و اساسا هیچ ربطی به هم ندارند.
آقای طاهری هیچ جائی دلیلی ارائه ندادند و فرمودند که اینها الهامات و دریافت های ایشان بوده، بعدها شاگردان ایشان استنادهای قرآنی و دینی در برخی موارد ارائه کردند اما بنظر شما خود ما نباید یکبار دیگر، از نو و اینبار با رویکردی متفاوت و از منظری دیگر به موضوع عرفان حلقه، ساختار حلقه ها و مباحث نگاه کنیم؟
حقیقتا نمی دانم، بقول یکی از مسترهای دیگر، شاید بنده دچار سوء تفاهم شده ام و مسائل را با هم قاطی کردم برای همین من هم همان روال آقای طاهری را در پیش میگیرم، دریافتها و نظرات شخصی خود را بیان می کنم و از شما می خواهم که به چشم محقق نگاه و تحقیق کنید، درست و غلط و ربط و بی ربطی موضوعات را شما مشخص کنید.
شاید از دید یک عرفان حلقه ای بنده یک سقوط کرده ام، یک نفر که به دام شبکه منفی افتاده، کسی که ویروسش امورش را بدست گرفته و اختیاری از خود ندارد، کسی که از راه خدا و هوشمندی بیرون رفته و ده ها قضاوت و اتهام دیگر، اما تا امروز نسبت به آنچه می گویم مطمئن هستم ولی به قول آقای طاهری اعتبار تمام حرف ها "تا اطلاع ثانوی" است. آیا این عنوان ها و عناوینی مثل سوپر دانا و ... برای در هم شکستن مقاومت ذهنی فرد بکار نمی رود؟
آن سی درصد که جواب نمی گیرند همانهایی هستند که درهای ذهن خود را به روی ناشناخته ای بنام هوشمندی می بندند و اجازه نفوذ به دیگری را نمی دهند، به همین دلیل برچسب سوپر دانا بدانها اطلاق می شود و ما به خود اجازه میدهیم که بگوئیم: با مدعی نگوئید اسرار عشق و مستی، تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی. آیا این روش، یک روش الهی و خداپسندانه برای جذب افراد، شکستن مقاومت و قانع کردنشان است؟ که هر که با ماست خدائی است و غیر از ما گمراه و بی خبر و نادان؟ شاید صراحتا این مطلب گفته نشود اما این معنا برداشت نمی شود؟
امیدوارم هماطور که در پست اول مطرح کردم، قبل از هر گونه پاسخی یا نظری، زمانی را به تفکر بپردازیم، هر چه بیشتر بهتر، حداقل یک روز بگذارید مطلب خیس بخورد، بنده دنبال آن نیستم که هر روز و هر ساعت مطلبی قرار بدهم، باور بفرمائید ساعتها و روزها و ماهها در این موضوعات تفکر و بررسی کردم و این مطالب یک شبه جمع نشده، امیدوارم همانطور که نیت و اراده ام بر روشنگری و هدایت قرار دارد، خداوند نیز مرا یاری کند و نظرات بدون تعصب و حساب شده ی شما موجب هدایت من نیز بشود.
آخرین کلام: به شخصه معتقدم حرفها و نکات خوب بسیاری در عرفان حلقه مطرح شده است و بنده بسیار از آنها بهره برده ام، اما وقتی قدم اول یک حرف درست نباشد، وقتی پایه و فونداسیون یک مکتب بر نفوذ و قدرت و مجاب سازی استوار باشد، آیا می توان پیروی از آنرا را ضامن هدایت دانست؟

۱۳۹۳ خرداد ۲, جمعه

جنات

جنات یعنی بهشت ها. چند بهشت؟ به تعداد آدم ها. چگونه به تعداد؟ جنَّاتٌ تَجری مِن تَحتِها الاَنهار خالِدُونَ فیها (آل عمران 198) یعنی بهشت ها که در زیر آن نهر جاریست. نهر چیست؟ کانال آب. آب چیست؟ آگاهی. یعنی بر اساس آگاهی ها خودمان ایجاد کرده ایم.

بهشت هایی که بر اساس کانال آگاهی خودمان طراحی می شود. حالا مثلاً به هر کس بگویند : یک ویلا برای خودت طراحی کن! چه چیزی از آب در می آید؟ بعضی بر اساس اطلاعات معماری که دارند، چیز خوبی طراحی می کنند و کسانی که هیچ اطلاعی از معماری ندارند، چه ویلایی را طراحی خواهند کرد؟

وقتی در گاو صندوق باز شود و بر آن علوم یعنی توان و قدرت الهی دست رسی پیدا کنیم، چه کسی می تواند از این علوم استفاده کند؟ کسی که چیز هایی را کسب کرده باشد می تواند این اریکه را براند و از این توان بالقوه استفاده کند و آن را به بالفعل در آورد. هر چقدر در زندگی های مختلف اطلاعات کسب کرده باشیم بهتر می توانیم این اریکه را برانیم. حالا در این بهشتی که فرد طراحی می کند، هر کس به فهم خود این قضیه را دنبال می کند. یک نفر می گوید تا همین جا کافی است و نمی خواهم بدانم بقیه ی نقشه کجاست و به کجا می رود و به سمت حوری و لقمان و غیره می رود. یک نفر چیزهای مختلفی را خلق می کند و در بهشت خودش قرار می دهد. پس سطح و سطوح مختلفی پیدا می شود. یک نفر سر خودش را با حوری گرم می کند و یک نفر می گوید:

ما ز دوست، غیر دوست مقصدی نمی خواهیم حور و جنت ای زاهد بر تو باد ارزانی

خدایا از سر کوی خود به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کون و کان مارا بس
خوب وقتی به آن علم خدایی دسترسی پیدا کردیم چطوری می خواهیم از آن استفاده کنیم ؟ الآن اگر ما را به کتابخانه ی ملی که علوم مختلف در آن است، بفرستند، چه کسی بهتر می تواند استفاده کند ؟ می بینیم که یک نفر می چرخد ببیند کتاب به درد بخوری پیدا می شود یا خیر و یک نفر دیگر از تمام کتابها استفاده می کند. پس ما هم تنها با آگاهی که از این زندگی های مختلف کسب کرده ایم می توانیم بر اریکه ی قدرت الهی بنشینیم.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

چالش های عرفان حلقه

دوستان عرض سلام تعدادی از اعضا درخواست مطالبی در مورد عرفان حلقه داشتند که پس از بررسی و جمع بندی به سوالات چالش بر انگیز زیر رسیدیم فکر کنم جواب به این سوالات برای هر کس روشن کننده موضوع می باشد
آیا اساس و پایه ی عرفان حلقه بر اساس "نفوذ" به حوزه های ذهن، روان و جسم بنا نشده است؟
آیا در ترم یک که حلقه ی درمانی یا به قول آقای طاهری حبل الله شامل من، تو و هوشمندی است، به صورت تو، من و کارگزاران (مثبت) نیست؟ آیا نمی تواند هوشمندی نام دیگر آقای طاهری باشد؟ بنظرم ایشان راهی برای خیر رساندن پیدا کرده و صد در صد قصد خیر رساندن و کمک داشته اند، برای همین از نام هوشمندی استفاده کرده اند تا دیگران اجازه کمک رساندن به ایشان بدهند، اما آیا نیت خیر و ثواب برای پایه گذاری یک فرقه و یا صنعت تفکر کافی است؟
- حال آیا هوشمندی همان جبرئیل است و جبرئیل همان روح القدس است؟ تا آنجا که می دانم و تحقیق کرده ام این سه کاملا با هم متفاوت هستند و اساسا هیچ ربطی به هم ندارند.
آقای طاهری هیچ جائی دلیلی ارائه ندادند و فرمودند که اینها الهامات و دریافت های ایشان بوده، بعدها شاگردان ایشان استنادهای قرآنی و دینی در برخی موارد ارائه کردند اما بنظر شما خود ما نباید یکبار دیگر، از نو و اینبار با رویکردی متفاوت و از منظری دیگر به موضوع عرفان حلقه، ساختار حلقه ها و مباحث نگاه کنیم؟
شاید از دید یک عرفان حلقه ای بنده یک سقوط کرده ام، یک نفر که به دام شبکه منفی افتاده، کسی که ویروسش امورش را بدست گرفته و اختیاری از خود ندارد، کسی که از راه خدا و هوشمندی بیرون رفته و ده ها قضاوت و اتهام دیگر، اما تا امروز نسبت به آنچه می گویم مطمئن هستم ولی به قول آقای طاهری اعتبار تمام حرف ها "تا اطلاع ثانوی" است. آیا این عنوان ها و عناوینی مثل سوپر دانا و ... برای در هم شکستن مقاومت ذهنی فرد بکار نمی رود؟
آن سی درصد که جواب نمی گیرند همانهایی هستند که درهای ذهن خود را به روی ناشناخته ای بنام هوشمندی می بندند و اجازه نفوذ به دیگری را نمی دهند، به همین دلیل برچسب سوپر دانا بدانها اطلاق می شود و ما به خود اجازه میدهیم که بگوئیم: با مدعی نگوئید اسرار عشق و مستی، تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی. آیا این روش، یک روش الهی و خداپسندانه برای جذب افراد، شکستن مقاومت و قانع کردنشان است؟ که هر که با ماست خدائی است و غیر از ما گمراه و بی خبر و نادان؟ شاید صراحتا این مطلب گفته نشود اما این معنا برداشت نمی شود؟
منبع وبلاگ یکی از اعضا و مربیان سابق عرفان حلقه
آیا وقتی قدم اول یک حرف درست نباشد، وقتی پایه و فونداسیون یک مکتب بر نفوذ و قدرت و مجاب سازی استوار باشد، آیا می توان پیروی از آنرا را ضامن هدایت دانست؟


۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

کمال به چقدر زمان نیاز دارد ؟

کمال به چقدر زمان نیاز دارد ؟ صفر ثانیه یعنی در یک طرفة العین
معمولا همین طوری است می دویم می دویم می دویم همه ی این دویدن ها برای یک صفر ثانیه است که یک دفعه به روشن بینی نایل شویم .
این حرکت ادراکی است یعنی یک حرکتی است که در صفر ثانیه ما به درکی نایل شدیم ، ما به ادراکی رسیدیم . یعنی حرکت خودش فقط دارد زمینه را برای صفر ثانیه آماده می کند ، دارد برای یک لحظه آماده می کند
ما هی می دویم اینجا ، می دویم آنجا ، این کار ، آن کار ، این حلقه ، آن حلقه ، همه ی این کارها را می کنیم این کارها برای یک لحظه است و می بینیم در یک لحظه به آن ندای « انا الحق » رسیدیم
ازآموزه های آموزگارعشق و معرفت "محمد علی طاهری " ( دوره ی ششم جلسه اول زنگ اول )


۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۸, یکشنبه

درک انا الحق:


درک انا الحق: 
یعنی درک « نفخت فیه من روحی » ( از روح خود در شما دمیدم ).
تا این درک پیدا نشود، بین ما و او جدائی است و ما همواره میگوئیم خدایا چرا ما را اینجا انداختی و خدایا خدایا... تضاد ما کماکان باقی است و انسانی نیست که با خدا درگیر نباشد. و 7 میلیارد انسان هر چقدر هم که ارتباط خوبی با خدا داشته باشند، یک تضادی ته وجودشان با خدا دارند.
این مسائلی را که عنوان می کنیم ما را در رسیدن به کمال یاری میکنند، هیچ کدام کمک نمیکنند ما پول اضافه کنیم یا جائی یا کسی را تسخیر کنیم، فقط به ما کمال ارائه می کند.





۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

تطبیق تعالیم عرفان حلقه با ...(بخش 6/ دوقطبی و روح القدس):

موضوع عدم یا ذات الهی و نیز واحدیت یا صفات الهی را در فلسفۀ مشاء که بزرگان آن فارابی و ابن سینا هستند و در فلسفۀ اشراق(شیخ شهاب الدین سهروردی) نیز بوضوح می توانیم ببینیم. در فلسفۀ مشّاء مثلا فارابی و ابن سینا به دنبال ارسطو و دیگر حکمای یونانی به ارائۀ مبحث عقول و نفوس و افلاک پرداخته اند. با اینکه فارابی در این تقسیمبندی که مشهور به بحث عقول عشره شده نفوس را مستقلا ذکر نکرده اما از وجود نفوس افلاک غافل نبوده.
در این نظریه عقول عشره یا عقلهای دهگانه(شامل عقل اول و 9 عقل دیگر) از نظر بنده معادل همان جهان تکقطبی(پیدایش عقل و کلیات عقل) است و نفوس معادل جزئیات عقول در جهان تکقطبی است. در واقع عقول و نفوس مجموعا معادل جهان تکقطبی یا همان واحدیت و صفات الهی است. افلاک هم معادل جهانهای ان.قطبی است که حاصل نفوس فلکی اند.. فلاسفۀ مشاء صریحا اشاره میکنند که عقل اول اولین مخلوق خداست که خدای عقل اول می شود معادل همان عدم و ذات الهی.
شیخ اشراق هم در فلسفۀ خود نورالانوار را ذات الهی معرفی میکند که اولین بار «نور اقرب» از آن تجلی میکند. این نور اقرب همان عقل اول است. او کلیات عقول را که جزو جهان تکقطبی و واحدیت محسوب می شود «انوار قاهره» می نامد. از انوار قاهره است که عقل فعال یا همان روح القدس ظهور میکند و اقدام به ایجاد غواسق فلکیه(اجرام فلکی) یعنی همان عالمها مینماید.
پس می بینیم اینجا هم موضوع ذات الهی و صفات الهی و افعال الهی مورد بحث و مدّ نظر بوده است. در واقع فلسفۀ مشاء موضوع ذات و صفات و افعال(عدم، تکقطبی، ان.قطبی) را با استفاده از تعابیر «عقول و نفوس و افلاک» و فلسفۀ اشراق با تعابیر «نور و انوار و فلک» مطرح میکند.
یکی از مباحث بسیار مهم در هر دو فلسفه مبحث عقل فعال یا عقل دهم یا همان روح القدس و جبرئیل است. هر دو فلسفه صریحا بیان کرده اند که عقل فعال یا همان شعور الهی خالق ماده و انرژی است. برای همین هم برای روح القدس یا عقل دهم صفاتی و القابی بر شمرده اند که این امر را اثبات میکند که البته نیاز به اثبات ما هم نیست چون کسی اگر به الفبای فلسفه آشنا باشد یقینا این موضوع را می داند اما برای اینکه شبهه و تردیدی در این زمینه نماند در یک تصویری همۀ معادلهای موجود در فلسفه و عرفان و قرآن و ادبیات را درج نموده ام که در بخش 7 خواهیم دید.
«روح» از نظر من در همه آیات قرآن به معنای «علم» است اما نه این علمی که ما در مدارس و دانشگاهها کسب میکنیم بلکه علم الهی که از راه مشاهده و اتصال افاضه می شود. و به همین دلیل است که فلاسفه و متکلمان اظهار میکنند که خداوند جهان هستی را از علم خود آفریده است نه از قدرت خود. قدرت و صفات دیگر کمک کننده اند و علت اصلی خلقت علم الهی است. وقتی علم الهی خالق هستی و ماده و انرژی باشد میتوانیم نتیجه بگیریم که چون علم کلمات را ایجاد میکند پس مخلوقات خداوند هم کلمات او هستند: و کلمة الله هی العلیاء. به همین دلیل است که در قرآن کریم مخلوقات الهی را کلمات و مجموعه آنها را آیات و کتاب مبین نامیده زیرا که کتاب هم از کلمات تشکیل می گردد.
پس روح یعنی علم و روح الهی یعنی علم الهی، آگاهی الهی، شعور الهی. روح الله هم یعنی علم الله و روح القدس هم یعنی علم قدسی یا همان شعور قدسی و الهی. لذا این شعور قدسی الهی است که کلمات الهی را می آفریند. ایجاد حرکت میکند و از طریق حرکت ماده و انرژی را خلق میکند. در فلسفه و کلام اسلامی روح القدس را واهب الصور یعنی خالق صورتها نام گذاشته اند چون معتقد اند اصل «صورت» است نه «ماده». صورت که باشد ماده هم هست. همانطور که امروزه موج را اصل میدانند نه ذره را.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

کنترل تشعشعات منفی 2

این ارتباط در خصوص پارازیت ها ی شعوری است. این پارازیت های شعوری در فرهنگ های مختلف و در طول تاریخ با نام های مختلف از آن نام برده شده است و تقریباً می توانیم بگوییم که نمی شود چیزی که در تاریخ از آن نام برده شده است بی پایه و اساس باشد. معمولاً تجربه نشان می دهد که هرچه به تاریخ پیوسته، حتما تجربه ای پشتش است. یعنی آنقدر این مسئله تجربه شده که در تاریخ ثبت شده است. در این خصوص همه ی ملت های جهان سوم، دوم و اول و غرب همه از این مسائل را دارند. مثلاً در غرب به نعل اسب رجوع کرده اند که آنها را از تشعشعات منفی و پارازیت های شعوری حفظ کند.

ایجاد پارازیت شعوری مانند یک جنگ الکترونیک است که روی رادار های دشمن و کلاً سیستم های مخابراتی که به نوعی با امواج سر و کار دارند، امواجی را ارسال می کنند تا رادارهای دشمن زمینی و هوایی و ... را شناسایی کند و با ارسال امواج پارازیت تولید می کنند؛ و آن را مختل می کنند.

در برخی موارد با افرادی برخورد می کنیم و می بینیم که به نوعی سیستم های ما به هم برخورد پیدا می کند و همگی ما به نوعی این تجربه را داشتیم و در حقیقت همین تجربه ها بوده که در طول تاریخ به جا مانده است. البته این مسائل نباید ما را به قضاوت بکشاند و ما فقط می خواهیم بشنویم به تجاربمان اضافه کنیم.

افراد خواسته یا نا خواسته ممکن است که ما را در معرض پارازیت شعوری قرار دهند و خود فرد هم قصد و نیت بدی ندارد و حتی گاهی مادر ها نسبت به فرزندانشان این قضیه را اعمال می کنند؛ در این خصوص در ترم 8 زمانی که قضیه ی الحمدلله را مطرح می کنیم با هم صحبت می کنیم.

در طول تاریخ پیام هایی را به ما رسانده اند ولی متاسفانه این پیامها بد به دست ما رسیده است. گفته شده : الحمد لله ! منظور این نیست که حمد برای خداست یا خدا را شکر. اصلاً مسئله این نیست.

آیا خدا گفته است دولا راست شوید تا شما را غضب نکنم؟ از خدا چیزی به جز اینکه دیکتاتور است و محتاج ما است چیز دیگری باقی نمانده است. باید بدانیم که ما اگر بگوییم یا نگوییم او از ما بی نیاز است. لذا ممکن است یک سری تشعشعات مانند تشعشع شرک یا تشعشعاتی که در ادیان مطرح شده اند از ما ساطع شود؛ که قرار بوده در ادیان از این تشعشعات صحبت شود.

در آن زمان که این قضیه مطرح شده است زبانها و تشعشعات در زمان اقوام بدوی بوده است و فهم و درک در حدی نبوده؛ و در نتیجه خیلی کلی صحبت شده است. اصلاً بخشی از ماجرای شعور و ضد شعور در ماجرای الحمدلله است. مقدار قابل توجهی از مشکلات ما در رابطه با همین عدم فهم ماجرای الحمدلله است. در واقع ماجرای باطن الحمدلله، بحث ضد شعور است که ما با آن دست به گریبان هستیم.

هر چیزی قابل ستایش است و ستایش فقط مخصوص خداست. این به آن معناست که هر چیزی را که نگاه می کنیم باید تجلی الهی را در آن ببینیم و آن را تحسین کنیم. این اصل الحمدلله است. اگر تجلی خداوند را در پشت مسائل نبینیم دچار یک شرک مخفی می شویم . این شرک مخفی یک تشعشع منفی ایجاد می کند که خیلی تشعشع خطرناکی است. چشم ما ظاهر بین است و باطن قضایا را نمی بیند و مشکل اصلی ما هم همین است.

ما امروز کمی تخصصی تر به زبان تشعشعات و جنگ الکترونی و … مطرح می کنیم و می توانیم با هم به توافق و تفاهم برسیم و تازه می توان گفت که بین خودمان به توافق می رسیم و خارج از اینجا ممکن است چشم دیدن ما را نداشته باشند یا گوش شنوا نداشته باشند.

در هر صورت ما حتی در این قرن، که قرن تبادل اندیشه است نمی توانیم با همدیگر صحبت کنیم وای به حال زمانی که جاهلیت حاکم بوده است. بنابراین بخشی را اینجا باز می کنیم و بخش دیگر هم می ماند برای بعد ها تا عمیق تر در موردشان بحث کنیم که هدف ادیان عمیقاً چه بوده است. تا بدانیم که همه ی مسائل تشعشع دارند؛ از جمله شرک. بدترین نوع تشعشعات، تشعشعات شرک است.

خلاصه ی کلام آن که: گاهی می بینیم که با دیدن بعضی از افراد یا شرکت در بعضی مجالس کل سیستم به هم می خورد. بنابراین شناخت کارشناسی و دقیق لازم است. زمانی که بینش بر اساس بخل، حسادت، تنگ نظری و از این قبیل نرم افزار ها برنامه ریزی شده است، هر کدام از این نرم افزارها دارای تشعشع خاصی هستند. وقتی که فرد با حسادت به یک شیء نگاه می کند، یک موج شعور معیوب را روی شیء یا یک فرد گسیل می کند . این پارازیت شعوری می تواند اختلال شعوری ایجاد کند و حتی می تواند بر روی شعور ماده اثر کند و شعور ماده را مختل کند که در اصطلاح عام، چشم زخم یا نظر نامیده می شود. شاید به این خاطر به آن نظر می گویند که در یک لحظه انجام می شود