۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

کنترل تشعشعات منفی 2

این ارتباط در خصوص پارازیت ها ی شعوری است. این پارازیت های شعوری در فرهنگ های مختلف و در طول تاریخ با نام های مختلف از آن نام برده شده است و تقریباً می توانیم بگوییم که نمی شود چیزی که در تاریخ از آن نام برده شده است بی پایه و اساس باشد. معمولاً تجربه نشان می دهد که هرچه به تاریخ پیوسته، حتما تجربه ای پشتش است. یعنی آنقدر این مسئله تجربه شده که در تاریخ ثبت شده است. در این خصوص همه ی ملت های جهان سوم، دوم و اول و غرب همه از این مسائل را دارند. مثلاً در غرب به نعل اسب رجوع کرده اند که آنها را از تشعشعات منفی و پارازیت های شعوری حفظ کند.

ایجاد پارازیت شعوری مانند یک جنگ الکترونیک است که روی رادار های دشمن و کلاً سیستم های مخابراتی که به نوعی با امواج سر و کار دارند، امواجی را ارسال می کنند تا رادارهای دشمن زمینی و هوایی و ... را شناسایی کند و با ارسال امواج پارازیت تولید می کنند؛ و آن را مختل می کنند.

در برخی موارد با افرادی برخورد می کنیم و می بینیم که به نوعی سیستم های ما به هم برخورد پیدا می کند و همگی ما به نوعی این تجربه را داشتیم و در حقیقت همین تجربه ها بوده که در طول تاریخ به جا مانده است. البته این مسائل نباید ما را به قضاوت بکشاند و ما فقط می خواهیم بشنویم به تجاربمان اضافه کنیم.

افراد خواسته یا نا خواسته ممکن است که ما را در معرض پارازیت شعوری قرار دهند و خود فرد هم قصد و نیت بدی ندارد و حتی گاهی مادر ها نسبت به فرزندانشان این قضیه را اعمال می کنند؛ در این خصوص در ترم 8 زمانی که قضیه ی الحمدلله را مطرح می کنیم با هم صحبت می کنیم.

در طول تاریخ پیام هایی را به ما رسانده اند ولی متاسفانه این پیامها بد به دست ما رسیده است. گفته شده : الحمد لله ! منظور این نیست که حمد برای خداست یا خدا را شکر. اصلاً مسئله این نیست.

آیا خدا گفته است دولا راست شوید تا شما را غضب نکنم؟ از خدا چیزی به جز اینکه دیکتاتور است و محتاج ما است چیز دیگری باقی نمانده است. باید بدانیم که ما اگر بگوییم یا نگوییم او از ما بی نیاز است. لذا ممکن است یک سری تشعشعات مانند تشعشع شرک یا تشعشعاتی که در ادیان مطرح شده اند از ما ساطع شود؛ که قرار بوده در ادیان از این تشعشعات صحبت شود.

در آن زمان که این قضیه مطرح شده است زبانها و تشعشعات در زمان اقوام بدوی بوده است و فهم و درک در حدی نبوده؛ و در نتیجه خیلی کلی صحبت شده است. اصلاً بخشی از ماجرای شعور و ضد شعور در ماجرای الحمدلله است. مقدار قابل توجهی از مشکلات ما در رابطه با همین عدم فهم ماجرای الحمدلله است. در واقع ماجرای باطن الحمدلله، بحث ضد شعور است که ما با آن دست به گریبان هستیم.

هر چیزی قابل ستایش است و ستایش فقط مخصوص خداست. این به آن معناست که هر چیزی را که نگاه می کنیم باید تجلی الهی را در آن ببینیم و آن را تحسین کنیم. این اصل الحمدلله است. اگر تجلی خداوند را در پشت مسائل نبینیم دچار یک شرک مخفی می شویم . این شرک مخفی یک تشعشع منفی ایجاد می کند که خیلی تشعشع خطرناکی است. چشم ما ظاهر بین است و باطن قضایا را نمی بیند و مشکل اصلی ما هم همین است.

ما امروز کمی تخصصی تر به زبان تشعشعات و جنگ الکترونی و … مطرح می کنیم و می توانیم با هم به توافق و تفاهم برسیم و تازه می توان گفت که بین خودمان به توافق می رسیم و خارج از اینجا ممکن است چشم دیدن ما را نداشته باشند یا گوش شنوا نداشته باشند.

در هر صورت ما حتی در این قرن، که قرن تبادل اندیشه است نمی توانیم با همدیگر صحبت کنیم وای به حال زمانی که جاهلیت حاکم بوده است. بنابراین بخشی را اینجا باز می کنیم و بخش دیگر هم می ماند برای بعد ها تا عمیق تر در موردشان بحث کنیم که هدف ادیان عمیقاً چه بوده است. تا بدانیم که همه ی مسائل تشعشع دارند؛ از جمله شرک. بدترین نوع تشعشعات، تشعشعات شرک است.

خلاصه ی کلام آن که: گاهی می بینیم که با دیدن بعضی از افراد یا شرکت در بعضی مجالس کل سیستم به هم می خورد. بنابراین شناخت کارشناسی و دقیق لازم است. زمانی که بینش بر اساس بخل، حسادت، تنگ نظری و از این قبیل نرم افزار ها برنامه ریزی شده است، هر کدام از این نرم افزارها دارای تشعشع خاصی هستند. وقتی که فرد با حسادت به یک شیء نگاه می کند، یک موج شعور معیوب را روی شیء یا یک فرد گسیل می کند . این پارازیت شعوری می تواند اختلال شعوری ایجاد کند و حتی می تواند بر روی شعور ماده اثر کند و شعور ماده را مختل کند که در اصطلاح عام، چشم زخم یا نظر نامیده می شود. شاید به این خاطر به آن نظر می گویند که در یک لحظه انجام می شود


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر