۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

تطهیر، محور وجودی و زمان آخر قسمت دوم

بسم الله الرحمن الرحيم

- سؤال: من در ارتباط بی نام ترم 8، پیام تسبيح و «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ» را دريافت کردم.

استاد طاهري: اين ارتباط معني تسبيح را نيز در خود دارد. تسبیح جزء حلقه هایی است که وارد آن شده ایم؛ به معناي درک شناوری و گستردگی.

ببینید، ما تا به درک تسبیح نرسیم، گرفتار هستیم؛ حتی گرفتار عقایدمان که نمی گذارند پرواز کنیم.

معنای تسبیح، از منظري که ما با آن آشنا شدیم، با معناي متداول متفاوت است. همه باید به درک تسبیح، شناوری، گستردگی و بی ذهنی برسیم. چراکه با ذهن محدود، بسته و قفل شده با اطلاعات و داشته های قبلي، نمی توان به درک یک عظمت رسيد (همان فلسفه ای که برای «اینتریونیورسال» تعريف کرديم).

ذهن کسي که این نگاه را شرک مي داند، قفل شده است و نمی تواند يک قدم از حریم خود جدا شود؛ ما او را در شرک می بینیم و او ما را!

بنابراين، «ذهن بی ذهنی» نيز یکی از مسائلي است که براي «ارتباط» لازم داريم؛ يعني هم می دانیم و هم موقعی که می خواهیم در ارتباط قرار بگیریم، هیچ نمی دانیم!

یک شرط اساسی براي دريافت آگاهي اين است که بگوئی «نمی دانم!». عالم بالا به ما می گوید «اگر می دانی، دیگر با ما چه کار داری؟!» چرا که اگر رسیده ای، دیگر اصلا نباید اینجا باشی؛ باید الان چرخان و رقصان باشی! اگر هم نرسيده اي، بیا و مشکلت را بگو!

اگر تو یار نداری، چرا طلب نکنی؟! / وگر به یار رسیدی، چرا طرب نکنی؟! (مولانا)

اما فرد، هم می خواهد کمک بگیرد و هم می خواهد بگوید «خودم بلدم!» از آن طرف پاسخ می گویند «اگر بلدی دیگر با ما چه کار داری؟!»

لذا یکی از این ترفندها در این قضیه این است که به فقیر بودن اقرار کنیم (هو الغنی و انتم الفقراء). این ها اصول حرکت هستند، اگر به عنوان فقیر نروی، می گویند «برای چه آمده ای؟!».

بنابراين، ذهن بی ذهنی، گستردگي، شناوري و …، از اصول این ماجرا است. بهره مندي از عنايات رحماني، یک سری اصول مقدماتی دارد که پیچیده نبوده و لازم نيست فرد کار خاصی انجام بدهد. این طور نیست که به فرد بگویید «برو، ده سال این ذکر را بگو و بعد بیا!». بحث «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ» است. صراط مستقیم، کوتاه ترین فاصله بین دو نقطه است؛ پس يعني «ما را به کوتاه ترین راه هدایت کن!»

گفتیم که راه خدا، حد فاصل دو نقطه است که به سمت صفر میل می کند؛ به يک نقطه مي رسد. ما به دنبال یک شاه کلید هستیم؛ به دنبال آن یک نقطه.

محور وجودی، یکی از ماجراهای صراط مستقیم است که یک دفعه، بدون اینکه هیچ کاری کرده باشید، جلوه رحمانیت پیدا می شود. اگر افراد این مقوله را درک نکنند، می آیند و به منِ نوعی نگاه می کنند و می گویند «ایشان که هزار اشکال دارد!»، ولی تابش رحمانی است، بنابراين گیج می شوند!

بعضی ها می گویند کسی که می خواهد مربی باشد باید مشخصات خاصي داشته باشد و همه مواردي که در اين خصوص می گویند مشخصه هاي انسانی است که از نظر ظاهری به تطهیر کامل رسیده است. اما اصلا چنین انسانی در این زمان نداریم! یعنی دیگر حرفش را هم نزنید!

آنها از اين تعجب مي کنند که چگونه راندمان خوب و تشعشع رحمانی است و موردي شیطانی و شرک در آن نیست.

آنها از این عنایت رحمانی و ماجراهاي ديگر آن خبر ندارند و خودشان را که محروم کرده اند هیچ، می گویند «نه! این اشتباه است!»؛ نه می توانند اثبات کنند که پديده اي شیطانی است و نه قبول مي کنند که رحمانی است!

در حاليکه رمز همه اینها در صراط مستقیم است، استفاده از قانون کوتاه ترین فاصله.‬

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر