۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

جزوه تشعشع دفاعی - اسب تراوا

ماجراي اسبي چوبين است که با استفاده از آن، قلعه ي شکست ناپذيري که با محاصره و جنگ سقوط نميکرد، به تسخير دشمن در آمد، داستان از اين قرار است که سربازان دشمن، قلعه اي را مدتها در محاصره قرار داده بودند، پس از مدتها جنگيدن نا اميد شده و براي تسخير آن نيرنگي را طراحي کردند، آنها اسبي چوبين
ساختند و آنرا در بيرون قلعه گذاشتند و خود عقب نشيني نموده و وانمود کردند که از ادامه ي حمله منصرف شده و به احترام مقاومت مدافعين قلعه، اسبي چوبين را به آنها هديه کرده اند، مدافعين قلعه مفتون زيبايي و عظمت اسب چوبين شدند و آنرا به داخل قلعه برده و مشغول جشن و سرور و پايکوبي گرديدند، اما نيمه شب که آنها مست و سرخوش در خواب بودند، سربازاني که از قبل در دل اسب چوبين پنهان شده بودند از درون آن بيرون آمده و دروازه ي قلعه را گشودند و دشمن که در اين فاصله با استفاده از تاريکي شب خود را به قلعه رسانيده بود، وارد شده و با غافلگير کردن مدافعين و قتل عام آنها، قلعه را به تسخير خود درآوردند. آن چه که در جهان هستي وجود دارد و انسان به نحوي با آن سرو کار دارد، شعوري بر آن حاکم است و در پشت آن، شعور ديگري نهفته است که در بعضي مواقع ممکن است همان اسب تراوا باشد. به عبارت ديگر همانطور که ماده، ضد ماده و انرژي، ضد انرژي وجود دارد؛ شعور، ضد شعور نيز جزئي از اجزاي جهان هستي ميباشند، لذا همواره ما در معرض شعور و ضد شعور قرار داريم که بسيار هوشمندانه عمل ميكنند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر