۱۳۹۳ آذر ۲۳, یکشنبه

جـــبـــروت ( محمد علی طاهری )

زیباترین پاراگرافی که از استاد عشق خوندم :
خداوند از یک سو وجود را به هستی هدیه کرده است و از سوئی دیگر همه چیز را به آغوش خود می‌کشد تا مخلوقش از لطف و مرحمت او دور نباشد. زیرا او رحمان است و رحیم؛ او عاشق است و عشق او در بر گیرنده‌ی هستی. این عشق از مبدئی جریان دارد که نه در بند مکان است و نه در بند زمانی و نه تضاد! پس همان دم که عشق می‌ورزد و هدیه می‌کند چون در قید زمان نیست،باز پس می‌گیرد و در آغوش می‌کشد و به عبارتی دیگر،هیچ یک ازین دهش ها و باز دهش ها بر دیگری تقدم ندارد. همه چیز و همه کس دور از او و در آغوش اویند.
بنابرین از اوئیم و روانیم به سوی او و از هر طرفی مشمول عشق او.
این است اساس هستی : رحمانیت و رحیمیت؛ به عبارتی دیگر عشق است و عشق؛ عشقی که علت همه علتهاست!
زیرا اگر انگیزه‌ی خلقت بر پایه عقل بود(نه حب و بخشش الهی)، لازم بود تا خلقت منفعتی برای خالق ایجاد کند؛در حالی که خالق بی نیاز است. این عشق و حب است که نیاز به علت ندارد و منفعتی را دنبال نمی‌کند.
این عاشق است که می‌بخشد نه عاقل!
لاابالی عشق باشد نی خرد
عقل آن جوید کزآن سودی برد
"مقالهء خدای عاشق و عشق،استاد محمد علی طاهری"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر